رهامرهام، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

unforgettable moments

بدون من

سلام عشق من ديروز ، غروب داشتم ميومدم خونه فرنوش بهم زنگ زد كه تو ميخواي باهاش بري بيرون . من گفتم نرو ، من دارم ميام خلاصه توي كوچه تو ،‌ سوار ماشين فرنوش بودي و من آوردمت بيرون ولي گريه كردي و گفتي ميخوام با فرنوش برم ! زود ميام ... منم گفتم باشه برو !  خلاصه تو من رو تنها گذاشتي و رفتي ... خيلي ناراحت شدم و حس كردم ديگه داري وارد مرحله اي مي شي كه زياد هم دلت با من بودن رو نميخواد ! يه كم گريه كردم  ولي سعي كردم منطقي باشم و قبول كنم كه داري بزرگ ميشي ! .... امروز صبح كه داشتي صبحانه ميخوردي بهت گفتم روزهاي زيادي بايد صبح ها بلندشي  و با هم بريم مدرسه . توي سرما ، بارون ، برف ....
29 خرداد 1393

شعر مادر

سلام عشق من توي مهدكودك چند تا شعر ياد گرفتي كه يكي از اونها راجع به مادر هست و همش براي من ميخوني : مادر من فرشته زمين مادر تويي هم نفسم وقتي تو خونه نباشي انگار كه توي قفسم خنده تو طراوت بهار دلم ميخواد از هميشه ياورم ! تو مظهر ِ عشق و مهر و وفايي خدا نياره بين مون جدايي ... برات بميرم كه اين شعر رو همينطوري دست و پا شكسته ميخوني تازه به جاي مظهر هم ميگي { تو مسخره  عشق و مهر و وفايي ... } ...
21 خرداد 1393

نقاشي

سلام عشق من امروز صبح كه داشتيم ميرفتيم مهد كودك از توي كيفت نقاشي ديروزت رو دادي بهم و گفتي برات يه قطار كشيدم . اون آبي رو نشونت دادم و گفتم اين چيه ؟  گفتي : دريا ! گفتم قطار داره ميره توي دريا ؟ تو گفتي نه ، داره اون وري ميره !! ... هرروز از من ميپرسي امروز چند شنبه است ؟‌  حالا ديگه ميدوني كه جمعه ها تعطيل و همش دنبال اين هستي كه برسيم به جمعه تا بتونيم با هم باشيم ...    ...
20 خرداد 1393

روزهاي سخت

سلام عشق مادر دوباره زندگي سخت شد . ساعت كاري من دوباره زياد و زيادتر شده . تا ساعت 08:30  غروب . تقريبا هر روز تو رو با خودم بعد ازظهرها ميارم سركار . ديگه واقعا خسته شدم ....
15 خرداد 1393

قهر

سلام عشق من امروز صبح رفتيم  آزمايشگاه و آزمايش خون دادي . اصلا انتظار نداشتم كه گريه نكني . حتي يه اخ هم نگفتي . يه آزمايش دادم ببينم ميزان آهن و كلسيم و ويتامين d  ، در چه حد ؟!‌ پنج شنبه زياد شيطوني كردي و حرف من رو گوش نميكردي منم دعوات كردم . بعد تو با من قهر كردي و اومدي توي كيفم و نقاشي كه براي من كشيده بودي رو مچاله كردي و پاره اش كردي ! تازه يه گل هم كه بهم داده بودي گرفتي پرپر كردي ! ... اين هم همون نقاشي مچاله شده : ...
10 خرداد 1393
1